جدول جو
جدول جو

معنی حسین خفاف - جستجوی لغت در جدول جو

حسین خفاف
(حُ سَنِ خَفْ فا)
ابن ابوالعلاء. او و دو برادرش علی و عبدالحمید از امام صادق روایت دارند و خود او کتابی بنام ’اصل’ دارد. (ذریعه ج 2 ص 146 و ج 6 ص 323)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ خَیْ یا)
ابن علی بن عبدالله بغدادی معروف به سبط الخیاط و مکنی به ابوعبدالله محدث مقری است. در 458 هجری قمری 1066/ میلادی متولد و در ربیع دوم 541 هجری قمری 1146/ میلادی درگذشت. او راست: المبهج وجز آن. (معجم المؤلفین از سیر النبلاء ج 12 ص 174)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَ)
ابن شمس الدین محمد خفری. ملقب به قوام الدین. او راست: جعفریه در حساب به فارسی که بنام شاه سلطان جعفر نگاشته است. (ذریعه ج 5 ص 109)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَزْ زا)
ابن حمید بن ربیع بن حمید لخمی کوفی محدث مورخ. در بغداد حدیث گفت و در ذیحجه 282 هجری قمری درگذشت. تألیفی در تاریخ دارد. (تاریخ بغداد خطیب ج 8 ص 38) منتظم ابن الجوزی ج 5 ص 154) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ صَفْ فا)
ابن شاذویه قمی صحاف صفار. کتاب حدیث و کتاب اسماء امیرالمؤمنین دارد. (ذریعه ج 2 ص 64 و ج 6 ص 324)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد و سه هزارگزی خاور خراسان. ناحیه ای است تپه ماهور، سردسیر. دارای 160 تن سکنه میباشد. کردی و فارسی زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. صنایع زنان: قالیچه، گلیم، جاجیم بافی است. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن احمد نیشابوری. مکنی به ابوالحسین. و معروف به خفاف. یکی از زهاد نشابور است و وفات او به سال 395 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا